امر به ساخت مسجد
«شیخ عفیف صالح حسن بن مثله جمكرانی میگوید: شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارك رمضان 393هجری، در سرای خود خفته بودم كه جماعتی به در سرای من آمدند. نیمی از شب گذشته بود، مرا بیدار كردند و گفتند: «برخیز و امر امام محمد مهدی صاحب الزمان، را اجابت كن كه تو را میخواند». حسن بن مثله میگوید: «من، برخاستم و آماده شدم». چون به در سرا رسیدم، جماعتی از بزرگان را دیدم، سلام كردم. جواب دادند و خوشامد گفتند و مرا به آن جایگاه - كه اكنون مسجد (جمكران) است - آوردند. حضرت امامعلیه السلام مرا به نام خود خواند و فرمود: «برو به حسن بن مسلم بگو: تو، چند سال است كه این زمین را عمارت میكنی و ما خراب میكنیم. پنج سال زراعت كردی و امسال دیگرباره شروع كردی، عمارت میكنی. رخصت نیست كه تو دیگر در این زمین زراعت كنی، باید هر چه از این زمین منفعت بردهای، برگردانی تا در این موضع مسجد بنا كنند.»به حسن بن مسلم بگو: «اینجا، زمین شریفی است و حق تعالی این زمین را از زمینهای دیگر برگزیده و شریف كرده است». حسن بن مثله میگوید عرض كردم: «سید و مولای من! مرا در این باره، نشانی لازم است؛ زیرا مردم سخن مرا بدون نشانه و دلیل نمیپذیرند». امامعلیه السلام فرمود: «تو برو رسالت خود را انجام ده.ما در اینجا، علامتی میگذاریم كه گواه گفتار تو باشد».