آنجا كه از تعليم و تربيت نسل نو وساختار بنيه فرهنگي جوانان سخن درميان است بالطبع آمادگيهاي روحي آنان در دوران كودكي ، درصفحه تحقيق دانشمندان علوم تربيتي و روان شناسان نقش مي بندد.
دوران كودكي انسان نسبت به ديگر حيوانات ، طولاني تر و حساس تراست . كودك به مراتب، بيشتر از ديگر حيوانات به مراقبت و پرستاري والدين نياز دارد.
هرچند روان شناسان درباب تعليم و تربيت كودك ديدگاهها و فرضيه هاي سه گانه اي دارند و به پيروان : «فرضيه يادگيري» ،« رشدگرايان»و «روانشناسان نوين انسان گرايانه» تقسيم شوند،اماوجه غالب باپيروان «فرضيه يادگيري»است . اين فرضيه ،ديدگاه منطقي تري دارد،وبسياري از پيروان ديگر فرضيه ها هم دراين ديدگاه شريكند.
طبق اين نظريه ، كودكان آن چيزي مي شوند كه والدين ازآنان مي سازند.درحقيقت والدين ، آموزگاران و ديگران، به انديشه و رفتار كودك سازمان مي دهند(ويليام،1373).